تولید مثل یکی از بنیادیترین مفاهیم زیستشناسی است. تولید مثل در زیستشناسی به معنای تولید یک نسخۀ مشابه و در نتیجه ادامه پیدا کردن حیات است. گرچه تولید مثل اغلب در راستای تولید اولاد در گیاهان و جانوران به کار میرود، ولی این مفهوم بنیادیتر از چیزی است که در نگاه اول به نظر میرسد. برای درک این موضوع باید به مبدا حیات برگشت. یکی از نخستین ویژگیهایی که موجب پیدایش حیات شده بایستی توانایی یکسری واکنشهای شیمیایی در زمین اولیه در تولید کپی از خودشان بوده باشد. تولید مثل در پایهایترین سطح در واقع بازتولید شیمیایی است. در طول فرگشت حیات، بایستی سلولهایی با سطح فزایندهای از پیچیدگی پدید آمده باشند؛ و البته تولید چیزهایی مثل خودشان ضروری بوده است. بدیهی است که آنهایی که به هر دلیل قادر به تولید حداقل یک کپی موفق از خودشان نباشند ادامه نمییابند. در ارگانیسمهایی (موجودات زنده) که تکسلولی هستند تولید مثل یعنی توانایی یک سلول در بازتولید یک سلول جدید از خودش، ولی در ارگانیسمهای چندسلولی به معنی رشد و باززایی است.
یک راه هر ارگانیسم برای تولید مثل این است که یک کپی همانند خودش بسازد. ارگانیسمهایی که به این شکل تولید مثل غیر جنسی دارند قادرند با سرعت و به سادگی تکثیر شوند.
تولید مثل جنسی، در آن سو، بسیار پیچیده و بغرنج است. نه تنها یک ارگانیسم باید اسپرم یا تخمک تولید کند، بلکه او باید همچنین یک فرد از جنس مخالف پیدا کند و معیارهای انتخاب شریک را برآورده کند و سپس با موفقیت جفتگیری کند. پس از همۀ اینها، ارگانیسم فقط نیمی از ترکیب ژنتیکیاش را به فرزند منتقل میکند.
پس از پذیرش گستردۀ نظریه فرگشت، دانشمندان شروع به پرسش کردند. اگر تولید مثل جنسی این اندازه بغرنج و از لحاظ زیستشناسی پرخرج است، پس چرا اینقدر رواج دارد؟
تولید مثل جنسی هرگز شروع به رشد و تکامل نمیکرد، و هرگز به این رشد و تکامل تا رسیدن به این درجه از پیچیدگی که امروزه در بسیاری از حیوانات و گیاهان وجود دارد، ادامه نمییافت، مگر اینکه فواید فرگشتی قابل توجهی در اختیار بگذارد.
اینکه این فواید چه میتوانند باشند، به هر روی، همچنان موضوع گفتگوهای مجامع علمی است. نظریهها در مورد فرگشت جنسیت باید توسط آزمونهای تجربی بسیار مشکل اثبات شوند، پس درهای پاسخ به این موضوع همچنان به روی گمانهزنیها باز است. (بیشتر…)
یک کلیپ کوتاه علمی با زیرنویس فارسی. در این ویدیو زیست شناس مشهور بریتانیایی، ریچارد داوکینز، کتاب جدید خود به نام «بزرگترین نمایش روی زمین» The Greatest Show on Earth را معرفی میکند. این کتاب دربارۀ مدارک علمی موجود برای پدیدۀ فرگشت (تکامل) است. داوکینز با ارائۀ مدارک متنوع از شاخه های مختلف علمی، هر خوانندۀ دانش دوستی را قانع میکند که فرگشت یک واقعیت علمی (فکت) است. کتاب با استقبال بسیار خوبی مواجه شده، به طوری که پس از انتشار در سپمتامبر ۲۰۰۹ در چندین کشور از جمله بریتانیا، آمریکا، کانادا و استرالیا به بالای لیست پرفروش ها راه یافته است.
معمولا برخی انتقادات توسط مخالفان دانش فرگشت (تکامل) به طور مرتب تکرار میشود. درحالیکه پاسخ این سوالات خیلی ساده است، و اغلب ناشی از ناآگاهی مخالفان فرگشت از پایههای اولیه این علم است. این ویدیوی علمی ساده و جامع در پاسخ به ایرادهای رایجی که مخالفان فرگشت مطرح میکنند توسط «کانال علمی فرگشت» به فارسی ترجمه شده؛ و به دوستداران دانش تقدیم میشود.
«اهمیت علم بیش از آن که درکشف حقایق تازه باشد، در کشف شیوه های تازه ی اندیشیدن است.» – ویلیام براگ
«روش منطق توضیح ناشناخته ها بوسیله شناخته هاست، روش دین توضیح شناخته ها بوسیله ناشناخته هاست.» – دیوید بروکس
مقدمه
گویی حیات مهمترین دغدغه ی موجودات واجد حیات است و در این میان، گویا تنها انسان است که درباره ی چیستی و چرایی آن می اندیشد. در مورد اینکه زندگی چطور بوجود آمده است، ملت های مختلف افسانه های گوناگونی را پدید آورده اند و تجربه ی تاریخ نشان داده است که هر افسانه ای که به موضوع پیدایش چیزی می پردازد به زودی بخشی از اعتقادات دینی مردم محلی می شود. گروهی از این افسانه ها پیدایش انسان و سایر جانداران را در اثر خلقت یکباره می دانند. اما این پرسش از دیرباز ذهن خردمندان و متفکران را به خود مشغول کرده بود و برخی از آنان با پژوهش مستقیم طبیعت به نتایج دیگری می رسیدند.
نخستین اظهار نظر معتبر علمی در زمینه ی منشاء حیات را چارلز داروین در قرن نوزدهم ارائه کرد. نظریه فرگشت ، پیدایش تدریجی موجودات زنده را از یک یا چند سلول اولیه اثبات کرد. اما پاسخ به این پرسش که سلول های اولیه از کجا آمده اند به دانشمندان قرن بیستم و بیست و یکم سپرده شد. فرضیه ی پیدایش حیات از ماده بیجان حاصل تلاشهای علمی این دانشمندان بود که هنوز هم پژوهش های گسترده ای در باره ی آن ادامه دارد.
پیدایش حیات مبحثی پیچیده است که درک جرئیات آن نیاز به تسلط بر علوم بیوشیمی و بیوفیزیک دارد. در این نوشتار سعی شده است تا فقط شمایی کلی از فرضیه ی علمی پیدایش حیات ارائه شود. به علاوه، در مورد برخی از مفاهیم علمی مربوط به این بحث، مانند جهش، انتخاب طبیعی و تصادف توضیحی داده نشده است. بنابراین توصیه می شود اگر با این مفاهیم آشنا نیستید ابتدا نوشتار فرگشت (تکامل) چیست؟ را بخوانید.
پیدایش حیات از ماده ی بیجان با ادعاهای دینی مثل خلقت، یا آفرینش با طرح و برنامه در تعارض است به همین دلیل مورد حمله، کج فهمی و تحریف دینداران بوده است. برخی مؤمنان همانطور که سعی کرده اند نظریه فرگشت را باطل جلوه دهند ( ن.ک هفت نقد بی اساس به نظریه فرگشت)، در مورد پیدایش حیات نیز سعی دارند با انتقادهای غیر علمی این فرضیه را باطل کنند. در انتهای نوشتار به برخی از این انتقادهای بی اساس خواهیم پرداخت.
سه فرضیه
خلقت (Creation): حیات را خالقی هوشمند آفریده است. این رویکرد بیشترین تعداد طرفدار را دارد. طرفداران این باور سه دسته هستند. گروه اول فرگشت را باطل و خلقت را یکباره (مثلاً در عرض شش یا هفت روز) می دانند، و این باور خود را نظریه علمی خلقت (آفرینش) [۱] می نامند. گروه دوم که طرفداران کمتری دارد فرگشت را می پذیرند، ولی پیدایش سلول های اولیه را حاصل تدبیر خالق می دانند. گروه سوم که انگشت شمارند سلول اولیه را نیز حاصل پیدایش از ماده می دانند، اما کل فرآیند ایجاد حیات از ماده ی بیجان را حاصل تدبیر الاهی می شمارند. پس هر سه گروه پیدایش حیات را حاصل طرح و نقشه قبلی می دانند و تنها اختلاف نظرشان در تعیین مرحله ای است که خدا را وارد ماجرای پیدایش حیات می کنند.
منشاء خارجی (Extraterrestrial origin or Panspermia): حیات خارج از سیاره زمین شکل گرفته است و بعد به زمین منتقل شده است.
پیدایش خود به خود (Spontaneous Origin): حیات در اثر واکنش های شیمیایی خاصی به صورت تدریجی از ماده بیجان پدید آمده است. (بیشتر…)
فرگشت (یا تکامل) [Evolution] یک نظریه علمی در مورد منشا گونه ها و تحولات عالم جانداران است. به دلیل تعارضهای نظریه فرگشت با باورهای مختلف، این ایده مورد انتقاد، تحریف و کج فهمی فراوان قرار گرفته است، وبسیاری مغرضان سعی نموده اند با انتقادهای بی اساس این نظریه را باطل جلوه دهند. (ن.ک. هفت انتقاد بی اساس به نظریه فرگشت) درحالیکه فرگشت بر پایه ی مدارک محکم علمی و مورد قبول دانشمندان است. در این نوشتار سعی شده این نظریه به ساده ترین شكل ممكن، توضیح داده شود.
شاید ریشه ی برخی از كج فهمی های فارسی زبان ها از این نظریه، ترجمه ی غلط انداز واژه evolution به «تكامل» باشد. این لغت به معنی «بر آمدن» و «فرگشت»، اشاره به بوجود آمدن چیزی از چیز دیگر دارد، مثل بوجود آمدن بخار از آب. برخلاف تصور عموم، نظریه «فرگشت» به معنای اخلاقی و حاکی از «کمال یافتن» جانداران نیست. این واژه هیچ بار اخلاقی ندارد بلكه تنها تغییر جاندارن را برای انطباق بیشتر با محیط نشان میدهد. متاسفانه واژه ی تكامل به عنوان یک غلط رایج جا افتاده است. [در متن موجود در سایت فرگشت، تمامی مواردی که از واژه تکامل استفاده شده به فرگشت تغییر یافته است.]
چرا نظریه فرگشت انقلابی در علم پدید آورد؟
ارسطو (۳۸۴-۳۲۲ ق.م) طبیعت را معجونی از امیال و غایات می دانست، مثلاً تبخیر آب را به این علت می دانست كه آب برای رسیدن به كمال به سمت بالا حركت می كند یا می گفت سنگ به این علت به پایین می افتد که می خواهد به جایگاه طبیعی خود برسد که پایین است؛ یا تیر به این علت مدتی پس از پرتاب به زمین می افتد که میل طبیعی اجسام به سکون است. تبیین های ارسطویی نمونه ی نگاه غایت انگار به جهان است. غایت انگاری یک نگاه پیشاعلمی به جهان است. غایت انگار همه ی اجزای طبیعت را مانند انسان ها دارای امیال و مقاصد می داند. درست مانند کودکی که فکر می کند اسباب بازی هایش هم مانند خودش گرسنه و ناراحت می شوند. غایت انگاری دو هزار سال پس از ارسطو هم بر طرز تفكر جامعه بشری سایه افكند و فرهنگ ها و ادیان جهان را تحت تاثیر قرار داد. این جهان بینی انسان را مركز و محور جهان می دانست[۱]. نمونه های فراوانی از این نگرش را در كتابهای مقدس و ادبیات ملل میتوان یافت:
سوره بقره آیه ۱۸۹: درباره هلال های ماه می پرسند ، بگو : برای آن است که مردم وقت کارهای خویش و زمان حج را بشناسند.
سوره انعام آیه ۹۷: اوست خدایی که ستارگان را پدید آورد تا به آنها در تاریکی های خشکی، و دریا راه خویش را بیابید.
حق تعالی كاین سماوات آفرید – از برای رفع حاجات آفرید (مولوی)
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در كار اند – تا تو نانی به كف آری و به غفلت نخوری (سعدی)
نیوتون با نشان دادن قانونمندی حركت های فیزیكی نشان داد كه همه ی كار جهان برای منفعت انسان نیست. قانون های نیوتون نشان می داد كه حركت های ابر و باد و مه و خورشید تنها و تنها به علت تاثیر نیروهای طبیعی بر آنهاست. این حركت علمی سرآغاز تحول فكری اروپا شد. اندیشه ی علمی و روش تجربی، بنیان معارف باستانی را برافکنند و پیشرفت های روز افزون مغرب زمین آغاز شد[۳].
نیوتون مکانیک ارسطویی را باطل کرد، اما ابطال کامل زیست شناسی ارسطویی کار شگرف داروین بود. ارسطو فکر می کرد که گونه های جانداران از ابتدای جهان به صورت کنونی از هم جدا بوده اند، چون هیچ کس ندیده که میمونی انسان بزاید. میمون همیشه میمون می زاید! در میانه ی قرن نوزدهم دنیای فیزیک و شیمی دنیای قانون ها بود اما قوانین حاکم بر جهان جانداران هنوز در پرده ای از ابهام بودند. داروین نشان داد كه چگونه موجودات زنده طی یک فرایند کاملاً طبیعی فرگشت یافته اند. به گفته خود او: «ایجاد گرامی ترین چیزهایی که می شناسیم، یعنی ایجاد جانداران عالی، مستقیماً محصول ستیزه ی طبیعت، قحطی و مرگ است.»[۴] امروزه دانش زیست شناسی با صراحت اعلام می كند كه حیات در عین پیچیدگی، جلوه ای از واكنش های شیمیایی و فیزیكی است.
آن مدعیان كه دُر معنی سُفتند – و از چرخ به گونه گون سخن ها گفتند
آگه چو نبودند ز اسرار نهان – با خود زَنَخی زدند و آخر خفتند (خیام)[۵]
فرگشت، زیست شناسی را از علمی مشاهده ای و توصیفی به علمی فعال و تجربی تبدیل كرد. زیست شناسِ پیش از داروین جانداران را تنها مشاهده یا حداكثر تشریح می كرد. او تنها نظاره گر بود؛ نه می توانست تحلیل کند، و نه به چراها و چگونه ها[۶] پاسخ گوید. داروین راهی را نشان داد كه در آن باید به هر جانور، اندام تا مولكول زیستی به شكل یک سوال نگریست. باید همه اطلاعات را تحلیل كرد و به جواب رسید. شیوه تفكر داروینی تاثیر عمیقی بر ادراک دانشمندان همه ی علوم تجربی و انسانی بر جای گذاشت.
داروین چه گفت؟
چارلز داروین (۱۸۰۹-۱۸۸۲) زیست شناس بریتانیایی، پس از سی سال مطالعه و بررسی شواهد سفر تحقیقاتی پنج ساله اش به دور دنیا، در سال ۱۸۵۹ نظریه ی فرگشت را در تاثیر گذارترین كتاب تمام دوران ها، یعنی «منشاء انواع بوسیله به انتخاب طبیعی»[۷] به جهان علم عرضه كرد[۸].
شکل ۱
نظریه فرگشت داروین را می توان به صورت زیر خلاصه كرد: (بیشتر…)
تکامل واژهای غلط انداز است؛ زیرا در زبان فارسی تکامل به معنی کامل شدن و تکمیل است. درحالیکه Evolution (اولوشن) اصلا به این مفهوم نیست. ریشۀ لغت تکامل از عربی است، ولی خود عربزبانان از این لغت به عنوان برابر اولوشن استفاده نمیکنند. در زبان عربی برابر اولوشن «تطوّر» است -به مفهوم تغییر و تحول- که برابر کاملاً درستی است. شاید یکی از دلایل بدفهمی رایج فارسیزبان نسبت به این پدیده همین واژۀ اشتباه تکامل باشد. فرگشت از برابر نهاده های فرهنگستان است و بهتر است به جای تکامل به کار رود.
البته برابرهای دیگری برای اولوشن (اولوسیون) پیشنهاد شده از جمله: برآمدن (برآیش)؛ فرارویش؛ دگرگونش؛ تطوّر؛ تحول؛ و فرگشت. لغت فرگشت در این میان بیشترین تناسب معنایی را با برابر اصلی دارد. فر (پیشوند) + گشت (گشتن و تغییر یافتن). «فر» در اینجا اسم نیست و از این جهت به معنی فرّه و جلال و شکوه نیست، بلکه یک پیشوند است به مفهوم پیش رفتن و ادامۀ روند [به همین طریق داریم؛ فرسایش = فر + سایش. ساییدن متمادی و ادامهدار].
توضیح: این وبگاه، کانال یوتیوب، و صفحۀ فیسبوک متناظر آن، با توجه به کمبود منابع کافی باهدف پیشبرد و ارائۀ ساده و منسجم مطالب مرتبط با علم
زیستشناسی فرگشتی
Evolutionary biology
احداث گردیده است. نگاه این پروژه نسبت به پدیدۀ فرگشت زیستی، صرفاً یک نگاه علمی، مبتنی بر روش علمی و مدارک تجربی است. پرداختن به دفاع یا رد باورهای عقیدتی موضوع اصلی این وبگاه نمیباشد، مگر در حالتیکه باور خاصی با هدف تخریب دانش وارد عمل شود؛ به مانند باور خلقتگرایی (Creationism) و آفرینش هوشمند (Intelligent Design) که مخالف مدارک علمی هستند.
تصویر گرافیکی نصف انسان نصف شامپانزه. برای اینکه متوجه شباهت انسان با دیگر ایپها Ape (کَپی) مانند شامپانزه؛ گوریل و اورانگوتان شویم لازم نیست زیستشناس باشیم. به جز برخی تفاوتها در اندازه و موی اضافه، اندامهای ما به وضوح به هم شباهت دارند. البته این شباهت تنها ظاهری نیست. برای نمونه شمپانزهها از ابزار استفاده میکنند و استفاده از آنرا به کودکان خود میآموزند. آنها سلسله مراتب اجتماعی خاص خود را دارند. و اگرچه نمیتوانند سخن بگویند ولی قادر به یادگیری زبان اشاره هستند. نیاکان مشترک ما و آنها چیزی در حدود ۶ میلیون سال پیش زندگی میکردهاند و کمکم از هم منشعب شدهاند. مواد ژنتیکی انسان و شامپانزه تنها چند درصد با هم اختلاف دارد.