معمولا برخی انتقادات توسط مخالفان دانش فرگشت (تکامل) به طور مرتب تکرار میشود. درحالیکه پاسخ این سوالات خیلی ساده است، و اغلب ناشی از ناآگاهی مخالفان فرگشت از پایههای اولیه این علم است. این ویدیوی علمی ساده و جامع در پاسخ به ایرادهای رایجی که مخالفان فرگشت مطرح میکنند توسط «کانال علمی فرگشت» به فارسی ترجمه شده؛ و به دوستداران دانش تقدیم میشود.
برهان نظم يكی از مهمترين و آشناترين برهانها است، و در كنار برهان عليت، دو ركن مهم از باور استدلالی به خدا را تشكيل می دهند. با آنكه در كلام اسلامي به آن توجه چندانی نمی شود و بيشتر به مسيحيت تعلق دارد، مفسرين بسياری از آيات قرآن را بيان كننده ی اين برهان می دانند. برهان ساده است، و برای همين عموميت زيادی دارد. در این برهان بیان می شود که در جهان شكل های مختلفی از نظم وجود دارد، و می دانيم كه نظم بدون ناظم ممكن نيست، و يک مجموعه ی منظم نمی تواند اتفاقی شكل گرفته باشد، پس جهان ناظمی دارد. با مشاهده ساعت به وجود ساعتساز پی می بریم.
ایراد اصلی این برهان در تعریف نظم می باشد. ما مجموعه ای را منظم می دانیم که همه اجزاء آن در راه رسیدن به هدفی خاص با هم همکاری داشته باشند. در مورد ماشین بسیار پیچیده ای مانند انسان نیز به چنین سیستمی بر نمی خوریم. ریچارد داوکینز در مصاحبه با جیمز واتسون (به همراه فرانسیس کریک ساختار DNA را کشف کردند)، این نکته را مطرح کرد که، برخلاف او و کریک، بسیاری از مردم تعارضی میان دین و علم نمی یابند، چون ادعا می کنند که علم درباره ی چگونگی امور است و دین درباره ی مقصود غائی امور. واتسون فوراً پاسخ داد: «خوب، من فکر نمی کنم که بودن ما هیچ مقصودی داشته باشد. ما صرفاً حاصل فرگشت هستیم. ممکن است بگویید، ‹خدای من، اگر فکر می کنید وجود ما مقصودی ندارد، پس حتماً زندگی بسیار غمباری دارید.› اما من انتظار نهار دلپذیری را دارم.»
در این مقاله سعی دارم ارتباط سیستم های طبیعی و مسئله گزینش فزاینده (Cumulative Selection) را مطرح نمایم. در بررسی این برهان، تعریف نظم از اهمیت ویژه ای برخوردار است که در اینجا به یک مثال اکتفا می کنم. ما می توانیم برای یک سیستم اهداف متعددی در نظر بگیریم. شايد مكانيزمی كه زلزله را به وجود می آورد در جهت رسيدن به هدف خاصی ندانيم و آن را منظم ندانيم، در حالي كه می توانيم از ديدگاهی ديگر آن را مكانيزمی برای آزادشدن انرژی سنگ ها و پايين آمدن سطح انرژی شان بدانيم، و در نتيجه زلزله را مكانيزمی در جهت رسيدن به يک هدف مشخص و عالي، و در نهايت منظم بدانیم. جهان ما هرشكلی كه می داشت، از نظر ما منظم می بود. به عبارت بهتر، نظم، ايده ايست ذهنی و نه قانونی خارجی. (بیشتر…)
تکامل واژهای غلط انداز است؛ زیرا در زبان فارسی تکامل به معنی کامل شدن و تکمیل است. درحالیکه Evolution (اولوشن) اصلا به این مفهوم نیست. ریشۀ لغت تکامل از عربی است، ولی خود عربزبانان از این لغت به عنوان برابر اولوشن استفاده نمیکنند. در زبان عربی برابر اولوشن «تطوّر» است -به مفهوم تغییر و تحول- که برابر کاملاً درستی است. شاید یکی از دلایل بدفهمی رایج فارسیزبان نسبت به این پدیده همین واژۀ اشتباه تکامل باشد. فرگشت از برابر نهاده های فرهنگستان است و بهتر است به جای تکامل به کار رود.
البته برابرهای دیگری برای اولوشن (اولوسیون) پیشنهاد شده از جمله: برآمدن (برآیش)؛ فرارویش؛ دگرگونش؛ تطوّر؛ تحول؛ و فرگشت. لغت فرگشت در این میان بیشترین تناسب معنایی را با برابر اصلی دارد. فر (پیشوند) + گشت (گشتن و تغییر یافتن). «فر» در اینجا اسم نیست و از این جهت به معنی فرّه و جلال و شکوه نیست، بلکه یک پیشوند است به مفهوم پیش رفتن و ادامۀ روند [به همین طریق داریم؛ فرسایش = فر + سایش. ساییدن متمادی و ادامهدار].
توضیح: این وبگاه، کانال یوتیوب، و صفحۀ فیسبوک متناظر آن، با توجه به کمبود منابع کافی باهدف پیشبرد و ارائۀ ساده و منسجم مطالب مرتبط با علم
زیستشناسی فرگشتی
Evolutionary biology
احداث گردیده است. نگاه این پروژه نسبت به پدیدۀ فرگشت زیستی، صرفاً یک نگاه علمی، مبتنی بر روش علمی و مدارک تجربی است. پرداختن به دفاع یا رد باورهای عقیدتی موضوع اصلی این وبگاه نمیباشد، مگر در حالتیکه باور خاصی با هدف تخریب دانش وارد عمل شود؛ به مانند باور خلقتگرایی (Creationism) و آفرینش هوشمند (Intelligent Design) که مخالف مدارک علمی هستند.
تصویر گرافیکی نصف انسان نصف شامپانزه. برای اینکه متوجه شباهت انسان با دیگر ایپها Ape (کَپی) مانند شامپانزه؛ گوریل و اورانگوتان شویم لازم نیست زیستشناس باشیم. به جز برخی تفاوتها در اندازه و موی اضافه، اندامهای ما به وضوح به هم شباهت دارند. البته این شباهت تنها ظاهری نیست. برای نمونه شمپانزهها از ابزار استفاده میکنند و استفاده از آنرا به کودکان خود میآموزند. آنها سلسله مراتب اجتماعی خاص خود را دارند. و اگرچه نمیتوانند سخن بگویند ولی قادر به یادگیری زبان اشاره هستند. نیاکان مشترک ما و آنها چیزی در حدود ۶ میلیون سال پیش زندگی میکردهاند و کمکم از هم منشعب شدهاند. مواد ژنتیکی انسان و شامپانزه تنها چند درصد با هم اختلاف دارد.