«اهمیت علم بیش از آن که درکشف حقایق تازه باشد، در کشف شیوه های تازه ی اندیشیدن است.» – ویلیام براگ
«روش منطق توضیح ناشناخته ها بوسیله شناخته هاست، روش دین توضیح شناخته ها بوسیله ناشناخته هاست.» – دیوید بروکس
مقدمه
گویی حیات مهمترین دغدغه ی موجودات واجد حیات است و در این میان، گویا تنها انسان است که درباره ی چیستی و چرایی آن می اندیشد. در مورد اینکه زندگی چطور بوجود آمده است، ملت های مختلف افسانه های گوناگونی را پدید آورده اند و تجربه ی تاریخ نشان داده است که هر افسانه ای که به موضوع پیدایش چیزی می پردازد به زودی بخشی از اعتقادات دینی مردم محلی می شود. گروهی از این افسانه ها پیدایش انسان و سایر جانداران را در اثر خلقت یکباره می دانند. اما این پرسش از دیرباز ذهن خردمندان و متفکران را به خود مشغول کرده بود و برخی از آنان با پژوهش مستقیم طبیعت به نتایج دیگری می رسیدند.
نخستین اظهار نظر معتبر علمی در زمینه ی منشاء حیات را چارلز داروین در قرن نوزدهم ارائه کرد. نظریه فرگشت ، پیدایش تدریجی موجودات زنده را از یک یا چند سلول اولیه اثبات کرد. اما پاسخ به این پرسش که سلول های اولیه از کجا آمده اند به دانشمندان قرن بیستم و بیست و یکم سپرده شد. فرضیه ی پیدایش حیات از ماده بیجان حاصل تلاشهای علمی این دانشمندان بود که هنوز هم پژوهش های گسترده ای در باره ی آن ادامه دارد.
پیدایش حیات مبحثی پیچیده است که درک جرئیات آن نیاز به تسلط بر علوم بیوشیمی و بیوفیزیک دارد. در این نوشتار سعی شده است تا فقط شمایی کلی از فرضیه ی علمی پیدایش حیات ارائه شود. به علاوه، در مورد برخی از مفاهیم علمی مربوط به این بحث، مانند جهش، انتخاب طبیعی و تصادف توضیحی داده نشده است. بنابراین توصیه می شود اگر با این مفاهیم آشنا نیستید ابتدا نوشتار فرگشت (تکامل) چیست؟ را بخوانید.
پیدایش حیات از ماده ی بیجان با ادعاهای دینی مثل خلقت، یا آفرینش با طرح و برنامه در تعارض است به همین دلیل مورد حمله، کج فهمی و تحریف دینداران بوده است. برخی مؤمنان همانطور که سعی کرده اند نظریه فرگشت را باطل جلوه دهند ( ن.ک هفت نقد بی اساس به نظریه فرگشت)، در مورد پیدایش حیات نیز سعی دارند با انتقادهای غیر علمی این فرضیه را باطل کنند. در انتهای نوشتار به برخی از این انتقادهای بی اساس خواهیم پرداخت.
سه فرضیه
خلقت (Creation): حیات را خالقی هوشمند آفریده است. این رویکرد بیشترین تعداد طرفدار را دارد. طرفداران این باور سه دسته هستند. گروه اول فرگشت را باطل و خلقت را یکباره (مثلاً در عرض شش یا هفت روز) می دانند، و این باور خود را نظریه علمی خلقت (آفرینش) [۱] می نامند. گروه دوم که طرفداران کمتری دارد فرگشت را می پذیرند، ولی پیدایش سلول های اولیه را حاصل تدبیر خالق می دانند. گروه سوم که انگشت شمارند سلول اولیه را نیز حاصل پیدایش از ماده می دانند، اما کل فرآیند ایجاد حیات از ماده ی بیجان را حاصل تدبیر الاهی می شمارند. پس هر سه گروه پیدایش حیات را حاصل طرح و نقشه قبلی می دانند و تنها اختلاف نظرشان در تعیین مرحله ای است که خدا را وارد ماجرای پیدایش حیات می کنند.
منشاء خارجی (Extraterrestrial origin or Panspermia): حیات خارج از سیاره زمین شکل گرفته است و بعد به زمین منتقل شده است.
پیدایش خود به خود (Spontaneous Origin): حیات در اثر واکنش های شیمیایی خاصی به صورت تدریجی از ماده بیجان پدید آمده است.
کدام فرضیه علمی است؟
خلقت نه نظریه است نه فرضیه چون نه آزمونی پیش می نهد و نه هیچ شاهدی گواه بر صحت آن است. طرفداران خلقت به جای اینکی دلیلی بر صحت ادعای خود ارئه دهند سعی می کنند با باطل جلوه دادن فرضیه پیدایش خود به خود و حتی نفی نظریه فرگشت ادعای خود را به کرسی بنشانند. چنین ادعاهایی کوچکترین ارزشی در علم و منطق ندارند (ن.ک مغالطه تجاهل) زیرا اگر فرضیه پیدایش خود به خود و حتی نظریه فرگشت نیز باطل شود، هر ادعای دیگری نیاز به دلیل مستقل و اثباتی بر اساس روش علمی و خصوصیات علم دارد. (ن.ک علم و ماوراء الطبیعه)
فرضیه ی «منشاء خارجی» یک فرضیه ی علمی است، اما شواهد اندکی بر تایید آن وجود دارد. تاکنون وجود حیات در هیچ نقطه ای از کیهان اثبات نشده است. دانشمندان می افزایند که «منشاء خارجی» بر اساس پیدایش حیات از ماده بیجان در مبداء و انتقال آن به مقصد یعنی زمین است. با وجود شواهد اندکی که در مورد «منشاء خارجی» وجود دارد، روش علمی اقتضا می کند که تحقیق بیشتری در مورد آن انجام شود. دو کاوشگر مریخ یعنی روح [۲] و فرصت [۳] در قسمتی از همین تحقیقات فعالیت می کنند. (ن.ک انستیتو اخترزیست شناسی NASA)
فرضیه «پیدایش خود به خود» فرضیه ای علمی است. صدها مدرک، شاهد و آزمایش در تایید آن وجود دارد و مورد پذیرش زیست شناسان و دانشمندان است. با این وجود روش علمی هنوز اجازه نمی دهد تا کسی آن را نظریه بنامد، هرچند که این فرضیه ی معتبر در آستانه ی تبدیل شدن به یک نظریه است.
فرضیه پیدایش خود به خود (Spontaneous Origin)
جستجو در اعماق تاریکی
بسیاری از حوادثی که در طول چند میلیارد سال پیش اتفاق افتاده، در پرده ابهام قرار دارند. احتمال تبدیل یک مولکول به فسیل نزدیک به صفر است و حتی اگر چنین فسیلی وجود داشته باشد، چگونه می توان آنرا یافت؟ حتی یافتن فسیل سلول ها هم کار بسیار دشواری است. با این حال فسیل سلول های ساده ی اولیه متعلق به ۲.۵ میلیارد سال پیش یافت شده است.
عدم توانایی زمین شناسان در تعیین کاملاً دقیق شرایط شیمیایی و زمین شناختی زمین اولیه نیز به این ابهام ها می افزاید.
زمینی که سبز نبود
تقریباً ۳.۸ میلیارد سال پیش، دمای زمین بین ۴۹ تا ۸۸ درجه سانتیگراد متغیر بود. جو زمین مملو از دی اکسید کربن، نیتروژن، بخار آب، هیدروژن، سولفید هیدروژن، آمونیاک و متان بود. اکسیژن در جو وجود نداشت. لایه اوزون وجود نداشت و به همین دلیل پرتو فرابنفش بی هیچ حفاظی به زمین می رسید. آتشفشان ها فعالیت زیادی داشتند. ابرها بخشهای وسیعی از آسمان را می پوشاندند و بارش و رعد و برق های متعددی اتفاق می افتاد.
آیا مولکول های زیستی از ماده بیجان پدید می آیند؟
برای پاسخ به این پرسش در دهه ۱۹۵۰، هارولد اوری [۴] و استنلی میلر [۵] آزمایش هایی را انجام دادند. آنها مخلوطی از متان، آمونیاک، آب و هیدروژن را در معرض تخلیه های الکتریکی مشابه صاعقه قرار دادند. این آزمایش ها به صورت کاملاً غیرتصادفی (تکرار پذیر) منجر به تولید مخلوطی از ترکیبات آلی زیستی مانند اسیدهای آمینه ی آلانین، گلایسین، اسید گلوتامیک و لوسین می شدند. با افزودن یکی دیگر از مواد زمین اولیه یعنی سیانید هیدروژن مولکول های زیستی دیگری مانند آدنین (مورد نیاز برای ساخت DNA و RNA) تولید شد. امروزه با پیشرفت علم شیمی تجزیه مشخص شده است که در آزمایش اوری-میلر بیش از ۱۳۰ ترکیب زیستی مختلف تولید می شود. باید توجه داشت که ترکیبات شیمیایی استفاده شده در این آزمایش بسیار کمتر از تعداد مواد موجود در زمین اولیه است و نکته دوم اینکه نیروهای موجود در آزمایش بسیار محدودتر از نیروهای موجود در طبیعت است. نکته سوم زمان اندک آزمایش است. تاکنون آزمایش های فراوانی از این دست صورت پذیرفته است و هر بار با طبیعی تر کردن آزمایش ها تنوع و مقدار مواد زیستی تولید شده افزایش چشمگیری پیدا کرده است.
انواع مختلفی از این آزمایش ها انجام شده و در همه موارد مولکول های زیستی تولید شده اند. پس از این آزمایش ها، پژوهش های مختلفی در این زمینه انجام شد و مشخص شد که مولکول های تولید شده در این آزمایش ها می توانند بصورت خود به خود با هم واکنش داده و مولکول های متنوع دیگری را پدید آورند. همچنین در اثر این واکنش ها مولکول های خطی زیستی نیز تولید می شوند.
آیا مولکول ها هم فرگشت می یابند؟
سل اسپیگلمن [۶] در سال ۱۹۶۷ این موضوع را بر روی یک مولکول RNA آزمایش کرد. [۷] این RNA طولی برابر با 3300b دارد و در حضور نوعی پروتئین[8] در زمان 20 دقیقه تولید مثل می کند. توجه کنید که در لوله آزمایش تنها RNA و پروتئین تکثیر کننده ی آن وجود داشت، نه سلول. اسپیگلمن مشاهده کرد که در شرایط عادی تمام جمعیت های تولید شده طولی معادل 3300b دارند و مشابه مولکول های اولیه هستند. او با تغییر شرایط لوله آزمایش، زمان تولید مثل را از ۲۰ دقیقه به ۵ دقیقه رساند. پس از ۷۵ نسل جمعیت موجود در لوله آزمایش 550b طول داشتند و ۱۵ بار سریعتر از مولکول های اولیه تولید مثل می کردند. اسپیگلمن تغییرات محیطی دیگری مانند افزودن مهار کننده ها یا محدود کردن مواد مورد نیاز برای تولید مثل را اعمال کرد و مشاهده کرد که در هر حالتی پس از چند نسل مولکول ها به شکلی تغییر کرده اند که بتوانند در شرایط جدید با بالاترین کارایی ممکن تولید مثل کنند.
پس از آن دانشمندان آزمایش های متعددی را برروی انواع مولکول ها انجام دادند و فرگشت مولکولی را مشاهده و بررسی کرده اند. امروزه این فرآیندها در سیستم های شبیه سازی فرگشت مولکولی به نام SLEX مطالعه می شوند.
مرغ یا تخم مرغ؟
اکثر واکنش های های زیستی بوسیله آنزیم ها تسریع می شوند. در شیمی به چنین مولکول هایی کاتالیزور می گویند. تقریباً تمامی آنزیم ها از جنس پروتئین هستند. بدون وجود آنزیم، واکنش های زیستی بین چند ساعت تا چند هزار سال زمان می برند، ولی آنزیم ها سرعت این واکنش ها را به چند هزارم تا چند میلیونم ثانیه می رسانند. یکی از واکنش هایی که نیازمند به آنزیم است تکثیر DNA می باشد.
ماده ی ژنتیکی اکثر موجودات زنده از DNA ساخته شده است. DNA برای تولید مثل نیاز به پروتئین (آنزیم) دارد و پروتئین از روی DNA ساخته می شود. حال کدام مولکول می تواند آغازگر حیات باشد در حالی که تولید هر کدام به دیگری وابسته است؟
سوال قدیمی «اول مرغ بود یا تخم مرغ؟» جواب مشخصی در زیست شناسی دارد: هیچکدام، اجداد مرغ.
پاسخ به سوال «اول DNA بود یا پروتئین» نیز چنین پاسخی دارد: هیچکدام، RNA.
RNA نخستین مولکول
تا پیش از دهه ۱۹۸۰ تصور می شد که تمام آنزیم ها از جنس پروتئین هستند. سپس، تام کچ [۹] و سیدنی آلتمن [۱۰] کشف کردند که برخی از مولکول های RNA خاصیت آنزیمی دارند. پس از آن صدها RNA ی مختلف با خاصیت آنزیمی کشف شد. پس از این کشف ها، فرانسیس کریک [۱۱] بیان کرد که RNA اولین مولکول زیستی بوده است.
RNA، مولکولی شبیه به DNA و نوعی کد ژنتیکی است که تفاوت آن در داشتن یک اتم اکسیژن بیشتر از DNA است. همین اتم اکسیژن است که موجب می شود RNA بتواند طیف وسیعی از واکنش ها را به صورت آنزیمی تسریع کند. برخی مولکول های RNA مثل IVS-19 واکنش ساخته شدن RNA ها را انجام می دهند. به عبارت دیگر، RNA می تواند RNA بسازد.
جهان RNA
با آغاز حیات مولکولی، مواد زیستی که از ماده بیجان بوجود آمده بودند، برای تولید RNA های جدید استفاده می شد. جهش ها باعث بوجود آمدن RNA های جدید می شد که با والد خود اندکی تفاوت داشتند. بزودی سوپ اولیه حیات بوجود آمد که مخلوطی از هزاران نوع RNA ی مختلف بود. RNA می تواند اتصال اسیدهای آمینه به یکدیگر را کاتالیز [تسریع] کند. در نتیجه از جمله مولکول هایی که در این زمان تولید شد، پروتئین ها بودند. پروتئین ها خاصیت آنزیمی بسیار بیشتری دارند و طیف واکنش هایی که به وسیله آنها می تواند انجام شود بسیار بیشتر از RNA است.
انرژی، مسئله این است
تا به این جای نوشتار درباره حرکت اتوموبیلی صحبت می کردیم که انگار در باکش بنزین نداشت. تولید مثل و واکنش های مولکول ها نیاز به انرژی دارد. انرژی واکنش ها در سوپ اولیه ی حیات از کجا تامین می شد؟
انرژی الکتریکی یا برق، شکل رایج انرژی در خانه ها و شهرها است. در موجودات زنده نیز مولکولی پر انرژی به نام ATP، نقش سوخت رایج در بین همه سلول ها و جانوران بر عهده دارد. همانطور که در آزمایش اوری-میلر مشاهده کردیم، اسیدهای آمینه مانند گلایسین به مقدار بسیار بالایی به صورت خود به خود تولید می شده است. با شکسته شدن این اسید آمینه ها، ATP تولید می شود. همچنین واکنش هایی شیمیایی در دهانه آتشفشان ها انجام می شود که منجر به تولید ATP و دیگر مولکول های پر انرژی می شوند.
از RNA به DNA
RNA مولکول بسیار مقاومی است اما مقاومت DNA در برابر تجزیه و آسیب تقریباً صد برابر بیشتر است. همچنین DNA توانایی تشکیل مولکول های دورشته ای را دارد که مزایای گوناگونی را ایجاد می کند. همانطور که پیش تر گفته شد تفاوت این دو مولکول تنها در یک اتم اکسیژن است. با بوجود آمدن انواع متفاوتی از پروتئین ها، واکنش های متعددی امکان پذیر شد که یکی از آنها تبدیل پیش سازهای RNA به پیش سازهای DNA بود [۱۲]. با بوجود آمدن DNA وظیفه حفظ و انتقال اطلاعات ژنتیکی بر دوش مولکول پایداری سپرده شد که می تواند طول زیادی داشته باشد، به عبارتی دیگر توانایی ذخیره اطلاعات بسیار بیشتری را دارد.
نخستین سلول ها
یکی از موادی که در اثر وجود پروتئین ها تولید می شود، فسفولیپید ها یعنی مولکولهای سازنده ی غشاء سلول است. فسفولیپید ها، مولکول هایی دو قطبی هستند. همانطور که همه ی ما تجربه کرده ایم با استفاده از آب-صابون می توان به سادگی صدها حباب تولید کرد. (حباب ها ساختار مولکولی پیچیده ای دارند، ولی توسط فوت کردن ساده ی بچه ها درست می شوند) ( ن.ک برهان نظم و مسئله گزینش فزاینده) مولکول های صابون دو قطبی هستند. فسفولیپیدها نیز چنین خاصیتی دارند و در اثر تکان های آب، محفظه های حباب مانند میکروسکوپی تولید می کنند. تولید میلیونها محفظه ی کوچک در مکانی که میلیون ها مولکول در حال زندگی هستند به طور حتم سبب می شود که تعدادی از این مولکول ها در درون این محفظه ها قرار بگیرند.
قرار گرفتن مولکول ها در درون یک محیط بسته مزایای زیادی مثل افزایش سرعت واکنش ها را در بر دارد. همچنین مواد تولید شده بوسیله مولکول ها در محیط پخش نمی شود و در دسترس تولید کنندگان باقی می ماند. خصوصیات متعدد سلول باعث می شود که سرعت فرگشت آن بسیار بالاتر از حیات مولکولی باشد [۱۳].
پروکایوت ها [۱۴]
سلول های ساده ی اولیه کم کم به شکلی از سلول تبدیل شدند که در زبان علمی به آنها پروکاریوت می گویند؛ که همان باکتری ها هستند. رقابت و انتخاب طبیعی موجب پیشرفته تر شدن سلول ها برای کسب شانس بقای بیشتر می شود.
پروکاریوت ها سرعت تولید مثل و فرگشت بالایی دارند. این سلولها توانایی زندگی در سخت ترین شرایط را دارا هستند. باکتری هایی وجود دارند که در دمای ۱۰۰ و حتی تا ۲۵۰ درجه سانتیگراد زندگی می کنند. برخی از باکتری ها در اسیدهای سوزان یا آب های بسیار شور هم به حیات خود ادامه می دهند. اولین سلول ها نیز پروکاریوت بودند که توانایی زندگی در بدترین شرایط ممکن را دارند.
انرژی، مسئله این است
یک سلول برای انجام واکنش های خود نیاز به انرژی زیادی دارد. مهمترین ترین شیوه ی تولید انرژی زیستی، فتوسنتز است. اما در باکتری های ابتدایی [۱۵] روش دیگری برای تولید انرژی وجود دارد که شیموسنتز نامیده می شود. باکتری های شیموسنتز کننده، انرژی موجود در مواد شیمیایی را به انرژی زیستی یعنی ATP تبدیل می کنند. با استفاده از این روش مقدار بسیار زیادی انرژی در اختیار سلول قرار می گیرد. پروکایوت های اولیه نیز از چنین روشی استفاده می کرده اند.
یوکاریوت ها [۱۶]
نوع دیگر سلول را یوکاریوت می نامند که شامل سلول های دارای هسته و اندامک های سلولی است. پیشرفت پروکاریوت ها موجب شد تا برخی از آنها دارای اندامک های سلولی مانند هسته بشوند. بررسی اندامک ها نشان می دهد که آنها از بخش های مختلف سلول پروکاریوت بوجود آمده اند. مثلاً هسته در اثر تغییر شکل یک زائده ی سلولی در باکتری ها به نام مزوزم پدید آمده است. اندامکی به نام میتوکندری، نوعی باکتری بوده که توانسته در درون سلول یوکاریوت زندگی (همزیستی) کند و با گذشت زمان به جزئی از سلول یوکاریوت تبدیل شده است. کلروپلاست نیز در اثر همزیستی باکتری های فتوسنتز کننده با سلول یوکاریوت بوجود آمده است.
انرژی، مسئله حل شد
فتوسنتز منبع بی پایانی از انرژی یعنی نور را به انرژی زیستی تبدیل می کند. فتوسنتز فرآیند پیچیده ای است که حاصل همکاری چندین پروتئین با یکدیگر است. اما این ساختار از سیستم فتوسنتز ساده و تک پروتئینه ای بوجود آمده است که هنوز هم در برخی باکتری های آب شور وجود دارد. با وجود پیچیدگی فرایند فتوسنتز، اصول آن بسیار ساده است.
در لامپ های التهابی، جریان الکتریسیته موجب می شود تا الکترون های اتم ها به لایه بالاتری بروند و پس از بازگشت به لایه اصلی، انرژی خود را بصورت نور و گرما از دست بدهند. در فتوسنتز عکس این فرآیند اتفاق می افتد. نور پس از برخورد به یک اتم روی (Zn) ، الکترون را به لایه ی بالاتری می فرستد. این الکترون پس از بازگشت به لایه ی اصلی، جریان الکتریکی ایجاد می کند. انرژی موجود در این جریان الکتریکی به مولکول پرانرژی زیستی یعنی ATP منتقل می شود. ادامه یافتن این فرایند در طول روز مقدار بسیار زیادی ATP تولید می کند. یکی از موادی که در فرایند فتوسنتز تولید می شود اکسیژن است.
نخستین هولوکاست
اگر فکر می کنید اکسیژن ماده ای ضروری برای وجود حیات است کاملاً در اشتباه هستید. اکسیژن سمی کشنده برای موجدات زنده است. اگر سلولی نتواند اثر سمی اکسیژن را از بین ببرد به سرعت می میرد. سلول هایی که این توانایی را ندارند «بیهوازی اجباری» می نامند. این سلول ها در مکان هایی زندگی می کنند که دور از اکسیژن است.
با آغاز فتوسنتز، اکسیژن وارد جو شد و رفته رفته جو زمین و اقیانوس ها پر از اکسیژن شد. به این ترتیب قتل عام سلول های اولیه که همگی بیهوازی اجباری بودند آغاز شد [۱۷]. تنها سلول هایی توانستند باقی بمانند که مکانیسم مقابله با سمیّت اکسیژن در آنها ایجاد شد. به چنین سلول هایی «هوازی» می گویند.
فراوانی اکسیژن فرصت جدیدی را برای سلول های هوازی بوجود آورد. سلول های بیهوازی مواد غذایی را به الکل یا اسید تبدیل می کنند و از این راه مقداری انرژی بدست می آورند. در سلول های هوازی مکانیسمی بوجود آمده است که مواد غذایی را به کمک اکسیژن به دی اکسید کربن تبدیل کنند و از این راه مقدار زیادی انرژی بدست آورند. به این فرایند تنفس سلولی می گویند. بیشتر سلول های هوازی آنچنان به انرژی زایی از راه تنفس وابسته شده اند که بدون وجود اکسیژن می میرند. به چنین سلولهایی «هوازی اجباری» می گویند.
فراوانی اکسیژن و تغییرات وسیعی را در زمین بوجود آورد. اکسید شدن مواد موجود در خشکی ها، خصوصیات سطح زمین را تغییر داد. مقدار کمی از اکسیژن O2 در اثر واکنش های شیمیایی به اکسیژن O3 یا اوزون تبدیل می شود [۱۸]. بوجود آمدن لایه ی اوزون در جو، خشکی ها را آماده ی پذیرایی از موجودات زنده کرد.
کلونی ها و تمایز سلولی
برخی تک سلولی ها به صورت دسته جمعی زندگی می کنند که به این اجتماعات کلونی می گویند. همه سلول های کلونی مشابه هم هستند. با بوجود آمدن کلونی ها این امکان فراهم شد که بین سلول ها تقسیم کار بوجود بیاید، و هرسلول اندکی با دیگر سلول ها تفاوت داشته باشد. به این فرآیند تمایز سلولی [۱۹] گفته می شود. تمایز بسیار ابتدایی که در برخی موجودات مثل جلبک ها دیده می شود، در طول میلیون ها سال بعد موجب پدید آیی موجوداتی با تمایز بسیار بیشتر و دارای ده ها عضو و اندام شد.
انتقادهای بی اساس
بحث و انتقادهای علمی زیادی در مورد جزئیات پیدایش حیات در جریان است. نتیجه این بحث ها، کشف اشتباه ها و بالاتر رفتن دقت این فرضیه است. اما انتقادهای بی اساسی از سوی دینداران، برای باطل جلوه دادن فرضیه مطرح شده است که فاقد ارزش علمی هستند. در اینجا به چند نمونه از این انتقادها می پردازیم.
انتقاد های مشترک با نظریه فرگشت
همان انتقادهای بی اساسی هستند که برای باطل جلوه دادن نظریه فرگشت مطرح می شود. ( ن.ک هفت انتقاد بی اساس به نظریه فرگشت)
این ها خیال پردازی است.
چطور می توانید این داستانهای تخیلی را به جای علم جا بزنید؟
هر ادعایی درباره ی واقعیت امور، از قانون جاذبه گرفته تا پیدایش حیات، در صورتی علمی است که بر اساس روش علمی و خصوصیات علم باشد و اگر بر اساس روش و خصوصیات علوم انسانی بود در مقوله علوم انسانی می گنجد. اگر ادعایی واجد هیچکدام از این خصوصیات نبود در مقوله های بی ارزشی چون خرافات جای می گیرد. تفاوت علم و خیال پردازی را می توان از مقایسه ی نظریه فرگشت و داستان آدم و حوا دریافت.
زیست زایی (Biogenesis)
ایراد: آزمایش های پاستور نشان داده که حیات بصورت خلق الساعه پدید نمی آید. هر موجودی از والدین خود بوجود می آید، نه از ماده بیجان.
تا مدت ها این عقیده وجود داشت که برخی موجودات بصورت خلق الساعه (spontaneous generation) بوجود می آیند. مثلاً مگس ها از مرداب، کرم ها از میوه و میکروب ها از غذا بوجود می آیند. لوئی پاستور و جان تندال با آزمایش هایی نشان دادند که هیچ موجودی بصورت خلق السائه بوجود نمی آید، به این معنی که هر موجود زنده ای، والدی دارد.
نظریه زیست زایی مورد تایید تمامی زیست شناسان است اما تعارضی با پیدایش حیات ندارد. شاید ریشه ی این انتقاد برابر دانستن خلق الساعه (spontaneous generation) با پیدایش خود به خود (spontaneous origin) باشد. در فرضیه پیدایش خود به خود، حیات بصورت خلق الساعه بوجود نمی آید. هر موجودی والدی دارد که سلسله این والدها به سلول های ساده ابتدایی می رسد. والد سلول های ابتدایی، بیومولکول های سوپ اولیه حیات است و والد این بیومولکول ها، ماده بیجان است. آیا این سلسله والد ها تعارضی با زیست زایی دارد؟
در مورد آزمایشهای پاستور و موارد مشابه باید به نکات زیر توجه کرد:
۱- شرایط مکانی: پیدایش حیات در شرایط خاص زمین اولیه صورت پذیرفته، ولی آزمایش پاستور در شرایط فعلی زمین انجام می شود. در شرایط کنونی اکسیژن موجود در جو هر بیومولکولی را اکسید می کند و از بین می برد. هنوز هم بیومولکول ها در دهانه آتشفشان ها و در اثر صاعقه تولید می شوند ولی این مواد بسرعت توسط موجودات زنده مصرف می شوند. اگر در آزمایشی شرایط اولیه زمین بازسازی شود شاهد پیدایش بیومولکول ها خواهیم بود.
۲- محدودیت مکانی: آزمایش های پاستور، اوری-میلر و دیگر آزمایش ها در ظروف آزمایشگاهی انجام می شود، ولی پیدایش حیات نیاز به ظرفی به بزرگی زمین دارد.
۳- محدودیت زمانی: زمان انجام آزمایش ها کوتاه است، و این زمان قابل قیاس با زمان لازم برای پیدایش حیات نیست. اگر فرض کنیم هر سال را برابر با یک سانتیمتر است، یک میلیارد سال مسافتی به طول ده هزار کیلومتر خواهد بود.
تصادف
ایراد: مگر می شود حیات حاصل تصادف باشد؟
پیدایش حیات تصادفی نیست. پیدایش حیات همانقدر تصادفی است که پیدایش ابر و بارش باران. در کاربرد این کلمه باید به مفهوم علمی تصادف توجه کرد. (ن.ک بخش مفهوم علمی تصادف از نوشتار فرگشت چیست)
پیچیدگی
ایراد: حیات پیچیده تر از آن است که از ماده بیجان بوجود آید. هربخش از سلول به دیگر بخش های آن وابسته است.
زیست شناسان بیش از منتقدان به پیچیدگی حیات آگاهی دارند. اما تولید مرحله به مرحله ی هر ساختار از ساختار ساده تر پاسخ این ایراد را در خود دارد. (ن.ک برهان نظم و مسئله گزینش فزاینده) چنین ادعاهایی پیش از مشاهده حداقل یک مورد از آن فاقد هرگونه اعتبار علمی است. شیوه پیدایش هر ساختار سلولی ای یا کشف شده و یا در دست تحقیق است. (ن.ک پیچیدگی و اجزاء مرتبط از نوشتار فرگشت چیست)
قانون دوم ترمودینامیک
ایراد: همه چیز به سمت بی نظمی پیش می رود، و نظم هیچوقت از بی نظمی بوجود نمی آید. به همین دلیل امکان ندارد حیات از ماده بیجان بوجود آید.
این اظهارات حاصل کج فهمی و تحریف عمیق قانون دوم ترمودینامیک است. نخست اینکه قانون دوم ترمودیک درباره ی آنتروپی است نه نظم. نظم یک مفهوم ذهنی است نه عینی و علمی. اگر بخواهیم از کلمه ی نظم در علم استفاده کنیم باید به مفهوم علمی آن یعنی آنتروپی توجه کنیم. دوم اینکه باید دید قانون دوم ترمودینامیک چه می گوید:
Disorder increases in closed systems.
بی نظمی در سیستم های بسته افزایش می یابد.
سیستم بسته، سیستمی است که با محیطش ماده و انرژی مبادله نکند. برای انجام کار انرژی لازم است. زمین سیستمی بسته نیست و هر ثانیه چند ترلیون ژول (معادل چند بمب اتم) انرژی از طریق نور خورشید به زمین می رسد که این انرژی منجر به کار می شود. مثل بخار شدن آب دریاها و فرایندهای زیستی.
ایراد: «همه چیز به سمت بی نظمی پیش می رود» ؟!!!
اگر چنین قانونی جاری بود تقریباً همه چیز متوقف می شد. از بخار آب ابری و بارانی بوجود نمی آمد، گیاه از خاک نمی رویید و یک نوزاد تبدیل به خواننده این مقاله نمی شد. هر ساختاری که به سمت نظم پیش می رود، بی نظمی محیط اطرافش را افزایش می دهد. وقتی در یک لیوان آب نمک ساختاری منظم یعنی بلور نمک تشکیل می شود، آب به حالتی بسیار بی نظم یعنی بخار تبدیل می شود. پیدایش حیات نیز که منجر به پیدایش موجودات منظم شد، چهره ی ساده ی زمین را تبدیل به سطحی به هم ریخته، شخم زده و دارای صدها ماده مختلف کرد.
به جای قوانین تخیلی ترمودینامیک باید به قوانین ترمودینامیک توجه کرد. پیشنهاد می شود هر گاه ادعایی علمی را در نوشته ای دینی دیدید، به صحت آن شک کنید و قبل از پذیرش آن به نوشتاری در همان رشته مراجعه یا با یک متخصص در همان رشته مشورت نمایید.
ایراد: هنوز هیچ دانشمندی نتوانسته حیات را در آزمایشگاه بوجود آورد.
علمی بودن یک ادعا وابسته به شبیه سازی کامل آن در آزمایشگاه ندارد. برخی پدیده ها بنا به سرشت خود قابل شبیه سازی آزمایشگاهی نیستند، بلکه وجودشان را به شیوه های علمی دیگر می شناسیم و تحقیق می کنیم. هیچ دانشمندی نتوانسته یک کوه یا یک سیاهچاله را در آزمایشگاه بوجود آورد. دانشمندان چگونگی تشکیل کوه ها و سیاهچاله ها را به شیوه های علمی دیگر پژوهیده اند و به نتایج قابل اعتمادی دست یافته اند. درباره ی درستی هر ادعای علمی باید بر اساس روش علمی به قضاوت نشست، و روش علمی منحصر به شبیه سازی آزمایشگاهی نیست. پیدایش حیات نیاز به شرایط خاص و زمان طولانی دارد که سبب می شود پیدایش حیات در آزمایشگاه بسیار بعید باشد. ( ن.ک آزمایشهای پاستور در همین نوشتار) با این وجود شنیدن این خبر در سال ها یا دهه های آینده چندان عجیب نیست.
«دانشمندان بدون یقین داشتن اثبات می کند. خلقت گرایان بدون اثبات کردن یقین دارند.» – اَشلی مونتاگ
نسخه بازیافتی از سایت Fargasht.WordPress.Com
نویسنده: فرخ فرپژوه | منبع: سکولاریسم برای ایران
[۱] Scientific creationism
[۲] Sprite
[۳] Opportunity
[۴] Harold Urey
[۵] Stanley Miller
[۶] Sol Spiegelman
[۷] اين RNA ژنوم باكترويفاژ Qβ است كه باكتری ايشريشيا كولی را آلوده می كند.
[۸] Qβ رپليكاز
[۹] Tom Cech
[۱۰] Sidney Altman
[۱۱] Francis Crick
[۱۲] پيش ساز RNA يعنی ريبونوكلوتيد فسفات توسط آنزيم روبونوكلئوتيد ردوكتاز به پيش ساز DNA يعنی داكسی ريبونوكلئوتيد فسفات تبديل می شود.
[۱۳] سلول ها همواره در معرض نيرويی به نام فشار اسمزی هستند. اگر اين نيرو كنترل نشود پس از مدتی غشاء سلول از بين می رود. سلول های اوليه، تا زمانی كه مكانيسم های مقابله با فشار اسمزی تكوين نيافته بود، ساختارهايی موقتی بودند، اما سرعت فرگشت همين سلول های موقتی نيز بسيار زيادتر از حيات مولكولی بود و به همين دليل مكانيسم های پايداری در برابر فشار اسمزی و ديگر مكانيسم های حياتی به سرعت بوجود آمدند.
[۱۴] پرو به معنی پیش و كاریوت به معنی هسته است. پروكاریوت ها فاقد هسته و ساير اندامک های سلولی هستند.
[۱۵] Archaebacteria دسته ای از باكتری ها كه باقیمانده اولین سلول های پديد آمده بر روی زمین هستند. مطالعه بر روی اين باكتری ها بخش بزرگی از پژوهش های فرگشتی را در بر می گیرد، و اين پژوهش ها استفاده های فراوانی در صنعت و پزشكی دارند.
[۱۶] يو به معنی پیش و كاریوت به معنی هسته است. یوكاریوت ها دارای هسته و ساير اندامک های سلولی هستند.
[۱۷] Oxygen holocaust
[۱۸] O2 در حضور پرتو فرا بنفش تبدیل به O3 می شود و O3، لايه اوزون را برای حفاظت در برابر پرتو فرا بنفش بوجود می آورد.
[۱۹] Cell differentiation
[…] نظریه ی داروین تنها به شیوه ی پیدایش گونه ها و تغییرات آنها اشاره داشت، اما سازوکارهای ایجاد این تغییرات را مشخص نمی کرد. در زمان داروین ژن کشف نشده بود. پیشرفت زیست شناسی و به خصوص کشف ساختار دی ان آ به سال ۱۹۵۳ سازوکار ایجاد تغییرات ژنتیکی را مشخص کرد. تحقیقات بیوشیمیایی و بیوفیزیكی به همراه پیشرفت زمین شناسی در تعیین شرایط اولیه كره زمین، منشاء این سلول اولیه را پیدایش حیات از ماده بی جان معرفی كرد. [۲] (ن.ک پیدایش حیات) […]
سلام
درقالب یک مقاله علمی مطالب جالبی را در کنار هم قرار داده بودید که جای تبریک دارد اما ذکر چند نکته لازم به نظر می رسد
اول اینکه بحث دین این نیست که چگونه از مواد بیجان موجود زنده پدید امده بلکه بحث فراتر از آن است و اینکه چگونه از عدم ، ماده و وجود پدید آمده
نکته دوم این است اساسا نظریه ای مثل فرگشت نه تنها نظم را زیر سوال نمی برد بلکه دلیل محکمی بر نظم است . لازم است در اینجا به معنای کلمه تصادف بیشتر توجه کنیم . اگر تصادف به معنای امر بدون علت و یا غیر قابل پیش بینی و یا بعید باشد باید بیان کرد که انچه در مقاله بالا ذکر شده یکسری روابط علت و معلول است و اگر یک آزمایش چندین بار انجام شود و هربار نتایج مشابه ای را بدهد ، این دیگر یک تصادف نیست بلکه یک قانون است قانونی مثل قوانین احتمال یا قانون تولید RNA یا قانون «فرگشت»
نکته سوم توجه به این مورد است که چگونه نتیجه فرگشت رو به جلو بوده و آیا عکس این روند نیز ممکن است مثلا ممکن است انسان به قورباغه تبدیل شود و چه چیزی در این روند خوب یا بد بودن یک آزمایش را تعیین می کند ایا این یک حادثه است یا معیاری دقیق بر آن کنترل دارد
نکته چهارم اینکه ایا شباهت های نتایج ترکیبات یک مجموعه به معنای عدم وجود قانون در این ترکیبات یا به عبارت بهتر به معنای انتخاب تصادفی از آن مجموعه است
و نکته پنجم اینکه اساسا یک تفاوت جدی بین کسی که خوابیده و کسی که خود را به خواب زده وجود دارد و آن اینکه وقتی کسی خوابیده با کوچکترین علتی از خواب بیدار می شود اما وقتی کسی خود را به خواب زده حتی اگر با پا نیز به او ضربه بزنند از خواب بیدار نمی شود
جناب عبادی علیکم السلام
نکته یک: شما باید ابتدا «عدم» را اثبات کنید و بعد این سوال را مطرح کنید که هستی چگونه از نیستی بوجود آمده است، بعبارت بهتر فرضی پنهان و اثبات نشده در سوال شما وجود دارد و آن «عدم» است، اینک برای دانشمندان بسیار محتمل است که انفجار بزرگ معلول انهدام بزرگ است و جهان متناوبا در حال تورم و سپس چروکش است (این انگاره در صورت اثبات، فرض عدم را باطل میکند)، و اینکه دانش به روش پلکانی پیش می رود نه پرش با نیزه! ابتدا پدیده هایی نظیر «جرم»، «انرژی»، «نیروهای حاکم بر جهان»، «جان»، «تولید مثل»، «حیات» و بطور کلی علل پیدایش هستی باید توجیه علمی شود و بعد تبدیل خلأ به جرم!
نکته دو: نظریه تکامل نظم را زیر سوأل نمی برد بلکه زیراب «برهان نظم» را میزند، یعنی تبیین میکند که جهانی چنین پرشکوه حاصل دسترنج موجودی فراهوشمند نیست و با توضیح پدیده ای باینری بنام انتخاب طبیعی بنیاد مجموعه ای بسیار پیچیده که انگاره ای از نظم در ذهن ما میسازد را بسیار ابتدایی و بدون نیاز به ناظمی خلاق موجه مینماید و اینکه شما زیرکانه یا نابخردانه مطلب نظم را وارد علت و معلول کردی که ایندو مستقل از یکدیگرند و این خلط مبحث است؛ واینکه باید بدانیم: شرط ابطال پذیری یعنی اینکه «اگر آزمایشات ما هزار بار هم پاسخی مشابه داشته باشند باز هم محتمل است که هزار و یکمین بار نتیجه همه چیز را نفی کند پس در علوم تجربی (یعنی زمانیکه نتایج ما استقرائی و استشهادی باشد) ما چیزی بنام قانون نداریم و قانون مستلزم یک استنتاج منطقیست.
نکته سه: در فرگشت همه چیز فقط و فقط حاصل ساز و کار «جهش های ژنتیکی و انتخاب طبیعی» است، حتی اگر انسان در آینده به قورباغه تبدیل شود این تلقی ماست اگر بگوییم روند رو به جلو معکوس شده، زیرا این «انگار» یعنی اینکه ما فرگشت را نفهمیده ایم، بطور مثال نمیتوانیم در مورد نهنگ ها و دلفین ها بگوییم فرگشت روال معکوس پیدا کرده بلکه آنها پستاندارانی خشکی زی بوده اند که تصادفا ژنوم آنها آب را برای ادامه بقا برگزید.
نکته چار: نویسنده این مطلب به این دلیل پاسخی زیر نکات ظریفه شما درج ننموده که قطعا این برداشت میشود که شوربختانه (یا شاید خوشبختانه) شما از پایه فرگشت را درک ننموده اید، چرا که تصادف حاصل از «جهش ژنتیکی و انتخاب آن ازسوی طبیعت» نیاز به قانون و معیار دقیق جهت کنترل ندارد.
نکته پنج: حالت سومی هم وجود دارد، گاه انسان ها آنقدر مست و نشئه ی خوابند که فاقد درک و طعم هشیاری اند، یا بگونه ای ژنتیکی قادر به رها ساختن ابرهای بالای سر و لمس بیداری نیستند و شاید طبیعت آنها خواب است و در نهایت ما را به همان چیز متهم میکنند که در لفافه آن پیچیده اند و آن «انکار حقیقت» است..
سلام.
خیلی برام جالبه که تا میگیم علم اینو کشف کرده سریع میرن سراغ یه کتاب ماله بیشتر از 1400 سال پیش و میخوان اثبات کنن اون درست میگه.
دوست مذهبی , بابا زشته خدارو اینقدر حقیر کنیم که خلقتو توی 6 شبانه روز بنا کرده باشه.
اول خاکو آفریده , بعد آبو بعد از ابزاری که خود خلق کرده گل درست کرده بعد از گل آدمو خلق کرده. ( خلقت با استفاده از ابزار )
جداً با این اوصاف باید آیه ی » کن فیکون» (بشو پس میشه) رو باور کنیم که خدا گفته ؟
چرا فکر میکنید جهش منفی نداریم ؟ اینهمه انسان ناقص که ویژگی های موجودات دیگرو به خودشون میگیرن چیه ؟
انسان ویژگی انسانی داره که انسانه , ولی وقتی توی بیمارستان تهران نوزاد متولد میشه با شباهت زیاد و ویژگی غورباغه , ازش فیلم هم موجوده , چرا جهش منفی نیست ؟ منتها میزان جهش چون دفعی هست و شرایط اجازه ی ادامه ی روندو نمیده این گونه ها نه پدید میان نه میتونن ادامه بدن.
یکی از شرایط جهش پایداری اونه.
نمونه ی دیگه ی جهش منفی کشف غاری در 100 سال پیش هست در لرستان , نور در غار وجود نداشته و ماهی های غار کور هستن , توانایی دیدنو ندارن. در عوض کوچکترین ارتعاشو میتونن حس کنن.
روز اول ورودشون به غار که کور نبودن , در طول زمان یا باید با محیط سازگار میشدند یا نابود میشدن. و این سازگاری چون از طریق تغییرات ژنتیک و DNA هست , ردی از خودش به جا نمیزاره. تغییرات در طول زمان به مراتب راحت تر شکل میگیره تا دفعی , پس نخواه یهو آدم بشه ماهی و غورباغه. حتماً از روز اول هم هر دو گونه ی غورباغه ی تک زیست و دو زیست وجود داشته.
حالا بیایین بگین تو گل فوت کرده این شده.
لینک خبر ماهی کور : http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2010%5C03%5C03-07%5C11-00-46.htm&storytitle=%AB%E3%C7%E5%ED%C7%E4%20%98%E6%D1%20%DB%C7%D1%BB%20%E1%D1%D3%CA%C7%E4
جهش منفی سوم هم مربوط به گونه ای از خفاش هست که اگه زحمت گشتنو بکشین پیدا میکنید , به تازگی دیده شده که این گونه برای شکار کردن به زمین میان و از شکار کردن در سطح زمین استفاده میکنن.
اگه میخوندینو با دلیل و مدرک میگفتین که کسی نمیگفت خوابین.
خواب بودن یعنی از علم امروز میگیم , از 1400 سال پیش دلیل میارید و اصرار هم به اثباتش دارین.
وقتی بد حجابی میشه دلیل وقوع زلزله و خشکسالی , بایدم گل بشه منشآ آفرینش و خلقت.
به قوله فیلم کمال الملک باید همه چیزمان به همه چیزمان بخورد , بله بو بله چقندر.
با سلام
اول از همه باید از نویسنده تشکر کنم که همه چیزو یکجا و به صورت خیلی خوبی گردآوری کرده. دستتون درد نکنه و خشته نباشید. منم نظر هایی دارم که امیدوارم بتونم تو بحث وارد کنم:
به نظر من فرگشت رو نباید تکامل معنی کرد چرا که هیچ موجودی به سوی کمال پیش نمیره بلکه به سوی بقا رشد می کنه. اگه به قول دوستمون آقا/خانم عبادی انسان تبدیل به غورباقه بشه (البته نه در طی ۶ روز مثلا) این در کنار بستری بوده که چنین اجازه ای رو به انسان داده. مثلا دی ان ای ما یک درصد با شامپانزه متفاوته. یکی از این تفاوت ها در دی ان ای ما و شامپانزه در نبود یک ژن در انسان به وجود اومده. این نقص در ابتدا باید باعث بشه که انسان نقصی عضلانی نسبت به میمون داشته باشه ولی در حقیقت این عضله ای که در انسان حذف شده ماهیچه ای بوده درون فک که با نبودش جا رو برای رشد مغز باز گذاشته. کودکان معلولی هستند که با چنین عارضه ای به دنیا میان. با داشتن ژنی اضافی که نباید داشته باشن، اونها کاسه جمجه ای کوچکتری خواهند داشت و همین باعث میشه از مغز کوچکتر و در نهایت از معلولیت ذهنی رنج ببرن. اگه این کودک بتونه با این معلولیت کنار بیاد و به رشد خودش ادامه بده، بعید نبود که بتونه گونه ای جدید از انسان رو بوجود بیاره ولی انتخاب طبیعی و سازگار نبودن با شرایط محیطی باعث میشه این شاخه از حیات به جایی نرسه.مسلما هم قبل از این گونه های متفاوتی از موجودات قبل از اینکه شاخه ای جدید در درخت حیات ایجاد کنند به واسطه سازگار نبودن با محیط زندگی از بین رفته اند. (مستند چیزهایی که داروین هرگز نمیدانست از بی بی سی)
برای کاملتر شدن حرفم اشاره می کنم به سخن پروفسور هاوکینگز که خیلی زیباست و متناسب با بحث اینجا :
هاوکینگز میگه برای خیلی ها سخته که با دیدن چنین دنیایی قبول کنن که حیات به صورت کاملا تصادفی به وجود اومده ولی بذارید این طور مسئله رو تشریح کنیم . فرض کنید دنیایی به وجود اومده باشه که قوانین جاذبه در اون وجود نداشته باشه بنابراین در اون دنیا حیاتی هم شکل نخواهد گرفت یا اینکه دنیایی رو تصور کنید که هیدروژن نتونه در مرکز ستارگان تبدیل به هلیوم بشه و انرژی آزاد کنه. باز هم در این دنیا ما شاهد حیات نخواهیم بود. بنابراین حالا که حیات بوجود اومده باید هم توقع چنین ترکیب هوشمندی رو داشته باشیم. چرا که اگر قرار بود چنین ترکیبی وجود نمیداشت ما هم نبودیم که درباره حیات صحبت کنیم بنابراین چنین دنیایی لزوما نیاز به یک خالق هوشمند نداره.بر اساس این نظریه دنیا های متعدی ایجاد شدند و صرفا بدون ایجاد چیزی از بین رفتند و ما مسلما در دنیایی قرار گرفتیم که این شانس رو برای وجود حیاتی هوشمند در خودش پیدا کرده.
به نظرمن ، ما به جایی رسیدیم که دیگه دین توانی برای تشریح مسائل نداره. اونم بیشتر برای اینه که ابزار مناسب رو برای این کار رو در دست نداره که البته هیچ وقت هم نداشته. نقل قولی که از دیوید بروکس در بالای مقاله آوردید هم خیلی به جا بود
با تشکر از پستی که نوشته اید
موفق باشید
in matlab ro to zandiq khondam 🙂 mal shomast ya zandiq
راستی یه نکته برام همیشه سوال بوده! چرا میگن انسان از خاک آفریده شده و همه دین دار ها هم قبول میکنن. خوب 1400 سال پیش کسی حواسش نبوده که موجودات ترکیبات کربن دارن ولی خاک سیلیس خالص هست!!! احتمالا اشتباه شده 🙂
خیلی جالب بود….نه این کافی نیست بلکه باید بگم فوق العاده بود !
دیدنه اینکه چه انسانهای خردمندی چه مطالبه آموزنده ای مینویسن در حالی که ایرانی هستن! خیلی خوبه!
[…] پیدایش حیات. […]