طریق مشاهده: ۱. یوتیوب ۲. فیسبوک
طریق دانلود: ۱. مدیافایر ۲. رپیدشر
دنیل دنت (Daniel Dennett) یکی از مشهورترین فیلسوفان زندۀ جهان است. (بیشتر…)
Posted in فرگشت, ویدیو, tagged فلسفه زیستشناسی, فیلسوف, فرگشت, فرگشتدان, منقار, منتقد, منطق, ماشین, متیو هرلی, محرک, مدل, مرغ نوروزی, مغز, نیکو تینبرگن, چاقی, چارلز داروین, نظریه, هوشمند, وایرینگ, یادگیری, کیک شکلاتی, گلوکز, پاداش, پرانرژی, آموزش, انسان, اتصال, بیمو, بامزه, برهان, تکامل, تئوری, جفتگیری, جوک, خلقت, خلقتگرایی, خوشمزگی, خالق, دنیل دنت, دانیال, دانش, دانشمند, داروینیزم, داروینیسم, زیستشناسی, شمپنزه, صنع, طبیعت, طراحی, علمی, علوم, عسل, عصبی, غذا on آوریل 25, 2010| 5 Comments »
Posted in فرگشت, مقالات, tagged Ape, Evolution, Iran, Peter Singer, Richard Dawkins, Ring species, Science, فلسفه, فایده گرایی, فرگشت انسان, فرگشتی, فراانسان, قوانین, قطب, منقطع, میمون بیدم, میانی, مادر, محیط زیست, مرزبندی, مرغ نوروزی, نقد, نوادگان, نوع بشر, نیاکان, نژادی, ناپیوسته, ناپیوستگی ذهن, نسل, هوموهابیلیس, هوموارکتوس, هوموساپینس, والدین, کنیا, کودک, گونه, گونه پرستی, گونه حلقوی, گوریل, گیبون, گاکی, پیتر سینگر, پرنده, پرولایف, آفریقا, آفریقایی, آدم نما, انسان, انسان دانا, اورانگوتان, اوسترالوپیتیکوس, ایپ, ایپها, اجداد, احساسی, اخلاق, اخلاقیات, استحقاق, بوزینه, بریتانیا, بشردوستی, تولید مثل, تکامل انسان, تکاملی, جد مشترک, حلقه, حلقه مفقوده داروین, حلقه گمشده, حلقوی, حصار, دفاع, دورگه, دانشمند, دایره اخلاقی, داستان, ذهنیت, ریچارد داوکینز, زنجیره, زنجیره دستی, زاد و ولد, سقط جنین, سومالی, سیامانگ, ساوانا, شکاف ذهنی, شامپانزه, طرفدار زندگی, علم on سپتامبر 15, 2009| 3 Comments »
(بخشی از کتاب «پروژه ی اِیپ های بزرگ»[۱] ویراسته پائولا کاوالیری و پیتر سینگر ‹۱۹۹۳›)
آقای محترم،
شما برای نجات گوریل ها، درخواست اعانه کرده اید. مسلماً این کاری است بسیار ستودنی؛ ولی ظاهراً توجه ندارید که هزاران کودک در همان قاره ی آفریقا در حال رنج بردن هستند. تا زمانی که آخرین کودکان انسان نجات یافته باشند برای نگران گوریل ها شدن فرصت خواهیم داشت؛. پس لطفا بگذارید اولویت ها را درست انتخاب کنیم!
احتمالا این نامه ی فرضی می توانست نوشته ی هر انسان خوش نیتی باشد. هدف من از کنایه زدن به آن، این نیست که بگویم اولویت دادن به کودکان انسان کار اشتباهی است. من انتظار دارم که همینطور هم باشد؛ ولی تنها می خواهم به این واکنش خودکار و استاندارد دوگانه ی «گونه پرستان»[۲] اشاره کنم.
بسیاری از انسان ها بدون هیچگونه جر و بحثی معتقدند که نوع بشر مستحق طرز رفتار ویژه ای است. برای فهم این نکته، نامه ی زیر را بخوانید که در آن نام گونه ی انسان [کودک] با گونه ی دیگری جایگزین شده است:
آقای محترم،
شما برای نجات گوریل ها، اعانه درخواست کرده اید. مسلماً این کاری است بسیار ستودنی؛ ولی ظاهراً توجه ندارید که هزاران مورچه خوار در همان قاره ی آفریقا در حال رنج بردن هستند. تا زمانی که آخرین مورچه خوار نجات یافته باشد برای نگران گوریل ها شدن فرصت خواهیم داشت؛ پس لطفا بگذارید اولویت ها را درست انتخاب کنیم!
نامه ی دوم به روشنی این پرسش را دامن می زند که: چه چیز مورچه خوار این قدر ویژه است؟ این قطعا سوال خوبی است؛ و پیش از جدی گرفتن قضیه باید به آن پاسخ قانع کننده ای بدهیم. ولی در مورد نامه ی نخست برای بیشتر مردم هرگز چنین پرسشی مطرح نمی شود. چه چیزی انسان را بسیار ویژه می سازد؟ همانطور که گفتم من این پرسش را نفی نمی کنم. به احتمال قوی این پرسش پاسخ قاطعی هم دارد. تنها انتقاد من به قصور از تفکر درباره ی این است تا که چرا چنین پرسشی درباره ی انسان مطرح نمی شود.
فرض ضمنی گونه پرستان بسیار ساده است: انسان ها انسانند و گوریل ها گوریل. شکاف بین این دو گونه، به قعر یک دره است و ارزش زندگی یک کودک بیش از ارزش زندگی همه ی گوریل های جهان است. «ارزش» زندگی یک حیوان تنها به قدر هزینه ی جایگزین کردن آن برای صاحبش است، یا در مورد یک گونه ی در حال انقراض، [جبران فقدان آن گونه] برای انسانیت. ولی وقتی برچسب «هوموساپینس»[۳] به چیزی خورد، حتی اگر آن چیز یک بافت جنینی فاقد احساس باشد، ناگهان ارزش زندگی اش سر به فلک می زند.
من این طرز اندیشیدن را «ذهنیت ناپیوسته»[۴] می نامم. (بیشتر…)